دلم میخواهد برایت بنویسم از غمِ فراموشی ساختار فکریت ،
یا کوسِ پیروی از تو و انقلابی بودن سر دهم و حرف ها گنده تر از دهانم بزنم.
اما
من خیلی کوچک تر از این چیز هام!
این ها دغدغه ی من نیست...
همه ی وجودم دارد در حسرت شنیدن صدایت میسوزد، اینکه با آن لهجه ی شیرین و دوست داشتنی ات سخن برانی و برایم از ایوان جماران دست تکان دهی،
و کم مانده باشد من از شدت گریه پای کلماتت جان دهم،
دُرُست مثل بغل دستی ام
و مثل تکِ تک افراد حاضر ...
پول تکه ی گمشده ی دنیا...برچسب : نویسنده : bfaraanb بازدید : 178